سورناسورنا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه سن داره

قشنگ ترین بهانه زندگی

پسرم دیگه برا خودش مردی شده

1392/9/21 12:45
نویسنده : مامانی
2,054 بازدید
اشتراک گذاری

"بزرگ شدم،مرد شدم"

اینا جمله های پسر کوچولوی منه که تو این 2 ماهی که از 2 سالگی گذشته بخصوص ماه اخیر،خیلی شنیده میشه

شیر کوچولوی مامان در یک عملیات انتحاری 3 تا پیشرفت اساسی کرده:

1)حرف زدنت خیلی بهتر شده و دایره کلماتی که بلدی روزبروز داره بزرگتر میشه

2)از شب 10 مهر هم دیگه جیجیتو زنبور نیش زده اوف شده چشمکو دیگه شیر مامانو نمی خوری و به قول خودت مرد شدی دیگه،قربون پسر کوچولوم برم که مامانیو اذیت نکردی و خیلی راحت تر از اون چیزی که فکرشو می کردم از شیر گرفته شدی،خیلی می ترسیدم که اذیت بشی ولی خدا رو شکر این هم به خوشی و سلامتی گذشت.

3)سورن مامان دیگه تو لگنش (که شکل جت اسکی هستش) جیش می کنه،و امروز برای اولین بار حاضر شدی تو لگنت پی پی کنی البته بعد چند بار خراب کاری تو شلوارتگریه،دیگه حاضر نیستی تن به پوشک بدیخندهو هر وقت پوشکت می کنم خودت می گیری می کشی و بازش می کنی،خلاصه روزا کلی تو سر و کله هم می زنیم تا شب بشه.

ولی خیلی حال میده وقتی صبح چشامو باز می کنم و صورت قشنگ تو رو میبینم،وقتی آروم صدات می زنم و تو ناز می کنی و کلی باید نازتو بخرم تا بالاخره آقا کوچولو راضی بشه چشاشو باز کنه و بعد تازه الکی خر و پف می کنی و می گی خستم و خوابم میاد،آخ که می خوام بخورمت وقتی با خنده اینا رو به زبون میاری،خلاصه پروسه بیدار شدنت 2 ساعتی طول می کشه،داشتم به این فکر میکردم که چقدر خوبه که اینقد راحت و آروم و بی دغدغه زمان کنار همدیگه هستیم و از با هم بودنمون لذت می بریم،وقتی به این فکر می کنم که باید صبح زود تو رو بیدار می کردم و شاید با گریه و ناراحتی تو رو میذاشتم و می رفتم،این که باید زمانهای بودن با تو رو لحظه لحظه با بودنم تو محل کار از دست می دادم،خیلی خوشحالم و صد البته راضیم از اینکه حرف مشاور رو گوش کردم (آقای دکتر گفت اگه می تونین تا 3 سالگی نی نی تونو تو مهد نذارین)و سر کار نرفتم،وقتی احساس امنیت و آرامش تو رو هر صبح از بودنت در کنارم احساس می کنم اون وقته که همه دنیا مال من میشه.

تو همه لحظه هام رد پای تو هست،تک تک ثانیه هام با حضور تو آرامش می گیرن،از خدا می خوام همیشه تو رو برام سالم و سر حال نگه داره تمام زندگی من.

 


وقتی به مامانی هواپیما رو نشون میدی

وقتی حوصله بیرون رفتن نداریم سورن و مامان میریم پشت بوم

شیر کوچولو دراز کشیده داره کارتون می بینه

وقتی مامان از خرابکاری خودش راجع به کوتاه کردن موهای سورن خندش می گیره و سورن هم بیخبر از همه جا از خنده مامان ...

سورنا در عاشورای امسال

یک عدد سورنای ترسیده تو هواپیما موقع فرود

سورنا و چشمای خواب الو و ترافیکی که درست کرده

سورنا و اولین خمیر بازی با خمیربازی خانگی که مامانی براش درستیده

سورنا و پسر عمه هاش علیرضا و عرشیا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)