سورناسورنا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

قشنگ ترین بهانه زندگی

25 ماهگی شیرمردمون

1392/6/19 16:43
نویسنده : مامانی
938 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 19 شهریور 92 هست و یک ماه از دومین سال زندگی  شازده کوچولومون گذشت و فرشته مهربون ما قدم تو ماه 26 زندگی زمینیش گذاشت.

نمی دونم چرا هر نوزدهی منو بی اختیار یاد تو میندازه،انگار تو ذهن من همه نوزده ها به نام توست.

نوزدهم هر ماه که می رسه ،تو یک ماه بزرگتر شدی و شیرین زبون تر ،آخه نمی دونی که چه چیزایی می گی،چه جمله هایی سر هم می کنی که من و بابایی فقط چند ساعت تو کف ادبیات تو می مونیم.

این مدت که نبودیم یکم سرمون شلوغ بود،تولد 2 سالگی و بعدش عمه زری اینا اومدن و با هم رفتیم شمال،چند وقته دیگه هم حاجی بابا اینا میان تهران عروسی پسرخاله ی مامانی و اوایل مهر ماه هم که نی نی دایی اینا به دنیا میاد به سلامتی،اینا رو گفتم تنبلی خودمو تو آپ نکردن وبلاگت توجیه کنمقلب.

از خودت بگم که دایره شیطونیات از خونواده به فامیل رسیده،هر بار که دور هم جمع می شیم یه مجلس رو با شیرین زبونیات می چرخونی،پسرم به شدت عاشق هاپوهای نگهبان مامان بزرگش شده و هر بار که مامان و بابا از بازی کردن با تو عاجز میشه و کم میارن،بابایی از اسلحه به حق تاثیر گزار قصه رفتن به شمال و دیدار با هاپوها استفاده می کنه.

تو این مدت بالاخره فرصت کردیم بریم عکسای 2 سالگیتو هم تو آتلیه فوتو کودک بگیریم که حتما این دفعه تو وبلاگت می ذارم،چون ازشون قول گرفتم موقع تحویل عکسا فایلشم بدن.

و یه سری عکسای تابستونه:

سورنا در حال گرفتن حمام آفتاب(خدایی جذبه رو حال می کنین)چشمک

 

 

 اینم بعد آب بازی تو پشت بوم خونمون

 

 

سورنا در حال نوشتن نسخه برای خاله جونش

 

سورنا در حال شیطونی و آبیاری آشپزخونه(لطفا به پاهاش دقیق نگاه کنین)

 

حیاط خونه مامان جون

 

 

سورنا همیشه آماده برای بیرون رفتن از خونه


 

سورنا با ژست تازه یاد گرفتش برای عکس

 

سورنا در حال بوس فرستادن برای مامانش

 

سورنای منتظر

 

سورنای عصبانی الکی

 

سورنا سوار فرغونش شده

 

سورنای مودب تو پارک

 

سورنا تو خونه خاله جون

 

سورنا در حال رانندگی

 

سورنا متفکر در حال خوردن شکلات

و اینم نذری سورنا جونم در 19 رمضان امسال

 

پسندها (1)

نظرات (0)