سورناسورنا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

قشنگ ترین بهانه زندگی

زمزمه های اولین تجربه خیلی سخت مرد کوچکم

1392/6/7 13:28
نویسنده : مامانی
467 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان،داری به 24 ماهگی نزدیک میشی مامانی قصد داره یواش یواش آقا کوچولو رو از شیر بگیره ولی نمی دونی که حتی فکر کردن بهش هم چقدر برام سخته که تو رو از چیزی که خیلی دوستش داری و وابستش هستی بگیرم،می ترسم که خیلی بی تابی کنی و من طاقت التماس و اشکاتو نداشته باشم.

آخه تا حالا چند بار روشهای مختلفی رو امتحان کردم که ببینم با کدومش راحت تری ولی هر بار که می بینم اون طوری غم تو صورتت میاد و ناراحتی تو چشات میشینه ،دلم آتیش می گیره و طاقت نمیارم و بی خیال میشم و خودمو به اون راه می زنم که چند روز دیگه شیر بخوری تا من یه روش جدید کشف کنم.

پسر کوچولوی مامان آخه برای منم خیلی سخته،منم دلتنگ زمانهایی میشم که دست کوچولوت رو تو دست مامان جا می کردی و تو چشام نگاه می کردی و شیر می خوردی،دلتنگ وقتایی که از احساس امنیت و آرامشت تو بغلم منم آروم می شدم،انگار یه پیوند عمیقی بین تو و من بود زمانی که شیره جانم را می مکیدی.

ولی اینو بدون که مامانی عاشقته،وجودم بسته به وجودته،مثل خون توی تمام رگهای زندگیم جاری هستی و اگه یه زمانی رسیده که مامانی دیگه نمی خواد بهت جی جی بده یه موقع فکر نکنی که مامانی دیگه دوست نداره،نه نفسم این طبیعت زندگی ما آدماست و چاره ای نیست جز گذار از اون.

مطمئنم که خدای مهربون هم مثل همیشه این فرشته کوچولوشو همراهی می کنه و کمکش می کنه تا از این مرحله هم به آسونی رد بشه.

 

 

اینم چند تا عکس تابستونی که شمال ازت گرفتیم:

 

سورنای متعجب_لب دریا

 

سورنا وقتی تو خونه تنها مونده

 

سورنا تو ییلاقات چاسنس

 

سورنا تو کمربندی ماسال

 

سورنا در سواحل گیسوم

 

سورنای خسته وقتی بعد از یه روز شیطونی اساسی

 

سورنا تو ماشین رو صندلی خودش با فرفره ای که از رودبار خریده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)