کاغذ دیواری اتاق پسرمون

  سلام قند عسل مامان

گل پسر قشنگم ، بعد از کلی دوندگی پنج شنبه بالاخره یکی رو پیدا کردیم که بیاد کاغذ دیواری اتاقت رو بزنه،اینقد خوشگل شده که بیا ببین،من و بابایی همش دوست داریم بریم تواتاقت بشینیم،جمعه هم اتاقتو تمیز کردیم که بریم براش موکت بخریم که شازده کوچولوی ما یه موقع خدایی نکرده خاک کف اتاقش نشینه که اذیت بشه.  

مبارکت باشه عسلم،ایشالا همیشه تو رو توش سالم و شاد ببینیم.

راستی یه خبر دیگه،ماشین بابایی رو پنج شنبه به خاطر پارک تو محوطه پارک ممنوع جلوی بانک تو خیابون مطهری با جرثقیل بردن توی پارکینگ و به خاطر همین من و بابایی نتونستیم پنجشنبه و جمعه رو جایی بریم ولی عوضش عمه پری اینا،جمعه شب خونمون بودن،پسر عمه عرشیا همش سراغتو می گرفت.

شنبه صبح برا آزمایش گلوکز رفتم آزمایشگاه بعدشم رفتم سونو ،توی کوچولو رو دیدم که برا خودت خوابیده بودی،آقای دکتر قلبتو دوباره بهم نشون داد که تند تند می زد،وزنتم 1150 گرم بود،پسرمون دیگه داره یواش یواش قد می کشه و خودشو برا اومدن آماده می کنه.

بعد سونو رفتیم برا مرحله دوم آزمایش گلوکز و بعد از این مراحل سخت رسیدیم به قسمتهای خوبش،آخه خیلی گشنه بودیم چون برا آزمایش باید ناشتا می بودیم،دوتایی رفتیم خونه خامه عسل با نون تازه خوردیم ،بعدشم حسابی لالا کردیم تا بابایی اومد،شبش هم دایی جواد و زندایی رویا و خاله سمیه و عمو رضا پیشمون بودن و طبق معمول همه از اومدن تو می پرسیدن،می بینی همه چقدر منتظر اومدنت هستن،پس زودی بیا پیشمون.

خیلی می دوستمت

مواظب خودت باش جیگرم

بوس بوس