سورناسورنا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

قشنگ ترین بهانه زندگی

مروارید های 13 و 14 سورنای مامانی

1392/3/21 18:51
نویسنده : مامانی
715 بازدید
اشتراک گذاری

سلام یه دونه پسر مامان

خیلی خوشحالم که دیگه مشکل نتمون حل شد و هر وقت که می خوام می تونم اینجا برات بنویسم،البته وقتی که تو خوابی وگرنه که اصلا دوست نداری من پای نت باشم،فقط هم نسبت به من آلرژی داری،با بابایی سر لپ تاپ هیچ مسئله ای نداری.

یکی یه دونه مامان این روزا خیلی بهونه گیری می کنی،می درکمت مامانی،سخته دندون درآوردن،اونم از نوع نیش،الهی بگردم که مامانی نمی تونه کاری برات بکنه،از خدا می خوام این فرشته کوچولوی ما رو کمک کنه تا این روزا رو هم پشت سر بذاره و همه دندوناش به سلامتی بیرون بیاد تا یواش یواش واقعا جزء کباب خورها بشه،آمین

اینا رو دارم می گم یاد روزای سخت تر افتادم،از پوشک گرفتن ،از شیر گرفتن،اتاقتو جدا کردن

البته پروسه از پوشک گرفتنتو شروع کردم،با بابایی رفتیم 2 تا شورت آموزشی برات گرفتیم،امروز پوشوندم،بعد کلی حرف زدن به سبک خودت توجیهت کردم که جیش داشتی بگو بریم دستشویی جیش کنی،توام گردنتو خم می کنی می گی باشه ولیییییییییییییییییییییییییییییی بعد این همه صحبت و ok گرفتن از تو جیش می کنی ،بعد تازه یادت می افته که بگی جیشزبان

 از شیر گرفتن برام کابوس شده آخه تو اون دو تا مورد دیگه فکر نمی کنم تو زیاد اذیت بشی،منم که خودم اذیت بشم مشکلی نیست،فقط اصلا دلم نمیاد دردونم اذیت شه،ولی می دونم موقعی که بخوام از شیر بگیرمت خیلی اذیت میشی،تازه مدلای جدید برای شیر خوردن کشفیدی: خوابیده، ایستاده،تو بغل در حالی که با پاهات با بابایی بازی می کنی یا می خوای پشتک وارو بزنی، این جی جی  اون جی جی،از همه مهم تر این که به زحمت اسم جی جی رو یاد گرفتی.

خلاصه قضایا داریم با این آقا کوچولو،دیشب که طبق معمول هر شب نمی خوابیدی بهت گفتم که مامانی خوابید،میدونی عکس العملت چی بود،مثل همیشه با تون صعودی چند بار صدام کردی،بعد که دیدی جواب نمیدم اومدی اول لبامو بوس کردی و بعد هم دو تا بوس چپ و راستی،به نظرت مامان می تونه تو این حال بی تفاوت باشه آخه،اون موقعست که دیگه می خوام بخورمت،بچلونمت،تا خود صبح بوست کنم.

اعتراف می کنم که حتی وقتی می خوابی دلم برات خیلی تنگ میشه،الانم نزدیکه 2 ساعته که خوابی،بیدار شو یه کم بیا بغل مامان دوباره از اون بوسای خوشمزه دلم می خواد قند عسل مامان.

 

اینم یه سری عکس جدید دیگه:

سورنای عشق ماشین با اینکه پاش هنوز به پدال ماشینش نمی رسه

 

یک عدد سورنای تازه از خواب بیدار شده

 

وقتی سورنا با یه دست رانندگی می کنه

 

سورنا در حال تماشای کارتون

 

سورنا در یک عملیات انتحاری از روی صندلی غذاش می خواد بره روی میز نهار خوری

اول مرحله خ......ر کردن مامان مانع کارش نشم ولی شش دونگ حواسم بهش هست

مرحله بعد رو صندلی وایستادنه

بعد رو سینی صندلیش

و بعد صعود رو میز و دستکاری وسایل روش

و این هم سورنا وقتی خواب از چشمش چیکه می کنه

 

نی نی کوچولوی من مواظب خودت باش همییییییییییییییییشه

دوست دارم

با یه عالمه بوسماچ

یک عدد مامان خسته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

رویا
29 خرداد 92 18:17
سلام شازده کوچولو نکنه فکر کردی فقط مامان و بابا دوست دارن؟! من و دایی عکساتو دیدیم دلمون غش رفت. دلمون برات تنگ شده عسل. زود بیا
مریم
23 مرداد 92 12:36
وااااااااااااااای خدای من، چه جیگری شده این سورنا کوچولو!
راستی دلمون برای مامانش هم خیلی تنگ شده ها!!!!!!
خدا این فرشته کوچولو رو برات حفظش کنه نسرین جان


مرسی خاله مریم،ما هم خیلی دلمون براتون تنگولیده،اومدی تهران به ما هم سر بزن،خیلی خوشحال میشیم